تجارب سیاسی در مناسبات کشورها با سازمان‌های سیاسی یا مسلح به ما می‌گوید هر سازمانی هر چند که نسبت به دولت متبوع خود قوی و مؤثر باشد، پس از خروج از کشورش یک برگه‌ی سیاسی برای آن کشور محسوب می‌شود. کشورها به این سازمان‌ها را به عنوان سلاحی برای نفوذ یا نبرد با کشورهای دیگر نگاه می‌کنند و در حین انتخاب منافع خود و سازمانی که در آن کشور فعال است، پرواضح است که جانب منافع خود را می‌گیرند و سازمان باید خود مشکلاتش را حل کند.

این امر به جماعت اخوان المسلمین اختصاص ندارد بلکه یک قاعده است که بر تمام سازمان‌هایی که در خارج از کشور خود فعال هستند صدق می‌کند.  

امروز اخوان برهه‌ی سختی را می‌گذارند؛ پس از رخدادهای سال ٢٠١٣ و فروپاشی دولت اخوان در مصر، ترکیه درهایش را به روی آنها گشود و اعضای اخوان فعالیت‌های خود را در خاک این کشور در حوزه‌های سیاسی و رسانه‌ای و امنیتی و اجتماعی آغاز کردند. از آن پس ترکیه به عامل نگرانی مصر تبدیل شد؛ بسیاری از شبکه‌های اخوانی مخالف مصر در این کشور فعال هستند و جماعت در این کشور برای اخوان مصر و تمام دنیا کار می‌کند. حتی رخدادهای لیبی هم برای مصر نگران کننده است چون ترکیه بازیگر اصلی در آن کشور است و از دولت اخوان و جریان‌های دیگر حمایت می‌کند.

امروزه معادلات منطقه‌ای در رابطه با ایران و سوریه و ائتلاف‌های خلیجی و نیز منافع ترکیه متحول شده است و ترکیه تمایل دارد به سمت مصر حرکت کند و روابطش را با این کشور از سر گیرد. مصر به لحاظ سیاسی کشور مهمی است و بازارهای این کشور بسیار بزرگ است و منافع ترکیه ایجاب می‌کند به روابط خود با مصر و حتی با کشورهای خلیج متخاصم با اخوان که این جنبش را منبع تروریسم می‌دانند گرمی ببخشد. 

طبیعی است که ترکیه تلاش می‌کند در موضوع مربوط به اخوان کاملا شروط مصر را نپذیرد؛ اما مصر با اخوان به عنوان مهم‌ترین موضوع سیاسی و امنیتی برخورد می‌کند و به همین خاطر در نهایت مهم‌ترین درخواستش از ترکیه جلوگیری از فعالیت اخوان در خاک این کشور از جمله فعالیت‌های رسانه‌ای و نیز تحویل افراد تحت پیگرد بود. این یعنی اخوان یکی ار مراکز راهبردی خود از دست می‌دهد و اعضا و رهبران آن در کشورهای دیگر آواره خواهند شد. حتی قطر هم که اخوان مصری و غیر مصری را پذیرفته است امروزه در صدد بازسازی روابط خود با مصر است اما قطر اعضای اخوان را از خاک خود بیرون نخواهد کرد و روابط این کشور با مصر مسایل دیگری را در بر خواهد گرفت.  

اخوان امروز به لحاظ منطقه‌ای در مرحله‌ی دشواری به سر می‌برد؛ پس از سرنگونی عمر البشیر سودان را از دست داد و در تونس نیز حزب النهضه‌ی اخوانی با رقیب خود سخت درگیر است و کشورهای خلیج به جز قطر با این جنبش شدیدا دشمنی دارند. سوریه به لحاظ سیاسی به سود بشار اسد به ثبات رسیده است و رؤیای اخوان در آنجا بر باد رفت. در اردن نیز اعتماد دولت به اخوان از دست رفته است.  

حتی دولت بایدن هم که جماعت نسبت به آن خوشبین بود بر خلاف زمان اوباما، مسأله‌ی اخوان را حزء موضوعات اصلی خود نمی‌داند. ایران هم که به حماس چشم دوخته است چون بر غزه حکومت می‌کند و آن را برگ برنده‌ای در مبارزه با اسرائیل می‌داند، چندان به مسأله‌ی اخوان توجه ندارد. 

در کل مرحله‌ی دشواری پیش روی اخوان است حتی با وجود این که انتظار می‌رود ترکیه به لحاظ امنیتی به سود اخوان باشد، اما به لحاظ سیاسی و رسانه‌ای چنین نخواهد بود و به هر حال انتخاب دشوار است. در لیبی که اخوان وضعیت بهتری دارند، در صدد هستند با پیش‌دستی در انتخابات به یک حزب تبدیل شوند چون می‌خواهند از طریق صندوق رأی وارد قدرت شوند اما حل و فصل مسائل لیبی سال‌ها زمان می‌برد. 

مشکل جماعت آن است که نظریه‌پردازان و متفکرانی ندارد که برای بلندمدت فکر کنند و تصمیمات شجاعانه برای رویارویی با واقعیت بگیرند. آوارگی سیاسی و اجتماعی جماعت معجزه‌ای مانند بهار عربی می‌خواهد که آن هم گزینه‌ای برای مقابله با کشورهای متخاصم جماعت نیست. حال این پرسش باقی می‌ماند که آیا جماعت با رهبران بین‌المللی خود می‌تواند تصمیم‌های بزرگی بگیرد یا این که در انتظار معجزه همچنان در رکود خواهند ماند؟